در علم مدیریت، وقتی یک سیستم دچار نقصهای پیدرپی در ورودی، پردازش و خروجی میشود، دیگر نباید به اصلاحات سطحی دل خوش کرد؛ وقت آن است که کل سیستم را بازطراحی کرد. آنچه در اعزام اخیر تیم ملی دوومیدانی به کره جنوبی رخ داد، صرفاً یک رسوایی اخلاقی نبود، بلکه نشانهای آشکار از فروپاشی سیستماتیک در سطوح مختلف مدیریتی این فدراسیون بود.
سه ورزشکار و یک مربی در رفتاری که نهتنها با اصول اخلاق حرفهای که با ابتداییترین هنجارهای اجتماعی نیز در تضاد است، چنان عمل کردند که حیثیت ورزش ایران بر باد رفت. اما پرسش اصلی اینجاست: آیا فقط باید به خطای فردی پرداخت؟ یا باید از دید سیستمی، ردّپای این افتضاح را در نحوه مدیریت منابع انسانی، انتخاب نیروها، ساختار نظارتی و حتی ارزشهای سازمانی فدراسیون دوومیدانی جستوجو کرد؟
فدراسیون دوومیدانی بهجای آنکه قطبنمایی برای توسعه ورزش قهرمانی باشد، بیشتر شبیه کشتیای است که سکان خود را گم کرده و در دریای پرتلاطم رویدادهای داخلی و بینالمللی، بدون نقشه و ناخدا، به حال خود رها شده است. در شرایطی که ورزش ایران زیر ذرهبین رسانهها، نهادهای نظارتی و افکار عمومی داخلی و خارجی قرار دارد، اینچنین سهلانگاری در اعزام، نه خطای کوچک، که یک بحران تمامعیار است.
طبق نظریه «مدیریت بحران»، نخستین و مهمترین گام در مواجهه با رسوایی، پذیرش مسئولیت است. اما آیا کسی در فدراسیون فعلی حاضر است مسئولیت بپذیرد؟ یا باز هم شاهد سکوتهای طولانی، فرافکنیهای همیشگی و تکرار تاریخ خواهیم بود؟
مدیرانی که در دوره خود نه از نتایج درخوری دفاع میتوانند بکنند، نه از آرامش درونسازمانی و نه از اعتبار بینالمللی، چگونه هنوز بر صندلیهای تصمیمسازی تکیه زدهاند؟ فدراسیونی که در دوره مدیریت حدادی بیشتر به تولید «سروصدا» مشغول بوده تا تولید «موفقیت»، اکنون به نقطهای رسیده که حتی اخلاق ورزشی را هم نمیتواند در تیم خود حفظ کند.
اینجا نقطه پایان است. نقطهای که دیگر اصلاح با چسبزدن بر زخم ممکن نیست؛ نیاز به جراحی داریم. استعفای تمام ارکان مدیریتی فدراسیون دوومیدانی نه یک مطالبه احساسی، بلکه یک ضرورت مدیریتی، اخلاقی و ملی است.
ورزش ایران به آبرو و اعتبارش بیشتر از هر چیز دیگری نیاز دارد. دیگر وقت آن است که این خانه آشفته، دوباره ساخته شود.